این «آشغال‌های نوستالژیک هوش مصنوعی» اصلاً برای چه کسی هستند؟

مولدهای ویدئویی مثل Sora به یک‌نواختی فرهنگی که دیگر وجود ندارد متکی‌اند — و تولیداتشان به‌طور کامل زباله‌اند.

ویدئوهای نوستالژیک هوش مصنوعی برای چه کسانی هستند
تصویر: کات ویرجینیا / The Verge

به‌تازگی موجی از ویدیوهای تولیدشده توسط هوش مصنوعی پدیدار شده‌اند که نوجوانان با چهرهٔ تازه‌وارد، نوستالژی دربارهٔ این‌که جهان در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ چقدر بهتر بوده را به نمایش می‌گذارند. هنگامی که این جوانان هوش مصنوعی با لبخند چشم‌دار (smize) و کوتاهی‌های مخصوص زمان خود را به رخ می‌کشند، صحنه‌ها به تصاویری خیالی از کوچه‌های آفتاب‌گیر و خودروهای کلاسیک می‌پیوندند؛ در پس‌زمینه نیز آهنگ‌هایی چون «Everybody Wants to Rule the World» و قطعاتی که از موسیقی متن بازی Donkey Kong Country الهام گرفته‌اند، پخش می‌شوند. این همه بسیار عجیب است — گویی در حال افتخار کردن به اوج دوران دبیرستان هستیم.

گرچه این ویدیوها عجیب به‌نظر می‌رسند، منطق نسبتاً ساده‌ای پشت آن‌ها وجود دارد. در سطحی، این محتوا به وسوسهٔ مردم برای نوستالژی نسبت به گذشته می‌پردازد — به‌ویژه بینندگان جوانی که تجربهٔ مستقیم از آن دوره‌ها ندارند و به‌دلیل این‌که جزئیات زمان‌ناپذیر که مدل‌های هوش مصنوعی اضافه می‌کنند، به راحتی چشم‌پوشی می‌شود. اما این ویدیوها همچنین تصویری ایده‌آل‌سازی‌شده از گذشته می‌سازند؛ جایی که همه زیبا هستند، اکثر افراد سفیدپوست‌اند و همه به‌نوعی دانشی بی‌پایه دربارهٔ فشارهای زندگی در سال ۲۰۲۵ دارند. این نوع نوستالژی تخیلی نوآورانه‌ای برای کسانی است که از باز کردن کتاب‌های تاریخ بیزارند.

اما فهم دلایل برخی از کلیپ‌های بی‌معنی هوش مصنوعی که سلبریتی‌های مرده را در کارهایی که هرگز انجام نداده‌اند، بسیار دشوارتر است. تعداد بی‌شماری ویدیوهایی وجود دارد که ستارگان را به‌گونه‌ای نشان می‌دهند که با واقعیت همخوانی ندارد: مایکل جکسون که مرغ سرخ می‌دزدد، استیون هاوکینگ که در مسابقات X Games رقابت می‌کند، اینشتین که قهرمان UFC می‌شود، باب راس که توسط پلیس دستگیر می‌شود به‌دلیل … نقاشی دیوارهای بزرگ بدون مجوز (؟)، ملکه الیزابت و پرنسس دیانا که در یک مسابقه تبلیغاتی WWE می‌جنگند. نژادپرستی، نقص‌گرایی و جنس‌پرستی حاکم بر این کلیپ‌ها، آن‌ها را شبیه شوخی‌های سطحی و زیرین Family Guy می‌سازد. اما در برنامه Sora، این نوع «کمدی زباله‌ای» به‌نظر می‌رسد که همه به آن علاقه دارند.

به‌دلیل نامعلومی، فِرِد راجرز غالباً محور این کلیپ‌هاست؛ جایی که می‌توانید او را در حال رپ‌خوانی با تُپاک، نگاه‌های نامناسب به زنانی همچون مریلین مونرو و به‌نمایش گذاشتن یک گنجه پر از سلاح ببینید. هیچ‌یک از این دیپ‌فیک‌ها به‌طور خاص قانع‌کننده نیستند و اکثرشان هنوز نشان‌آبی دارند که نشان می‌دهد با مدل Sora شرکت OpenAI ساخته شده‌اند. اما هرچند این «آشغال» چقدر هم باشد، در همه‌جا حضور دارد و تعداد بازدیدها نشان می‌دهد—صرف‌نظر از اینکه از عشق، نفرت یا تردید باشد—که مردم نمی‌توانند از تماشای آن خودداری کنند. حداقل این همان چیزی است که تیم پشت‌صحنهٔ برنامهٔ ویدئویی اجتماعی تازه‌راه‌اندازی‌شدهٔ OpenAI می‌خواهد به شما القا کند.

کاملاً واضح است که OpenAI از پر کردن اینترنت با ویدیوهای تولیدشده توسط Sora چه بهره‌ای می‌برد. این محتوا مسیر دیگری است برای شرکت تا فناوری‌اش را ترویج کند و ایدهٔ حضور افراد در «کارخانهٔ آشغال» را به‌عنوان روشی برای سرگرمی خود عادی‌سازی نماید. به‌نظر می‌رسد هدف نهایی اپلیکیشن Sora این است که تولید یک ویدیو به سادگی نوشتن چند جمله در کادر درخواست باشد. OpenAI و رقبایش همه می‌خواهند به‌عنوان منبعی شناخته شوند که هنر نوین و انقلابی از آن بر‌می‌خیزد — هنری که به مردم این امکان را می‌دهد خلاقیت خود را به‌سبکی بیان کنند که پیش‌تر ممکن نبود.

افرادی که این ویدیوها را می‌سازند، مانند جیک پاول، اسنوپ داگ و شکیل اُنیل، به‌وضوح به این ایده ایمان دارند، یا حداقل برای قانع کردن هواداران ساده‌لوح خود هزینه می‌گیرند تا نشان دهند که «مصرف مستقیم آشغال» از مخازن کارخانگی واقعا جذاب است. اما هنگامی که به‌اندازه کافی (که زیاد نیست) این محتوا را می‌بینید، واضح می‌شود که چقدر بی‌خلاق و بی‌مزه است. همچنین احساس می‌کنید هیچ‌یک از این سازندگان توانایی تصور چیزی فراتر از «اگر این سلبریتی مرده کاری شگفت‌انگیز می‌کرد که برای عواملش اضطراب قلبی می‌ساخت» ندارند.

محتوای این ویدیوها به‌وضوح نشان می‌دهد وضعیت فعلی هوش مصنوعی تولیدی چه‌گونه است. اما حتی بیشتر از این می‌گوید که خروجی این فناوری چه‌قدر تحت تأثیر مرگ تدریجی یک‌نواختی فرهنگی قرار گرفته است.

اگرچه برخی می‌گویند که جامعه زمانی منسجم‌تر بود که همه برنامه‌های تلویزیونی و فیلم‌های یکسانی را می‌دیدند — همان گفت‌و‌گوهای اسطوره‌ای در زمان استراحت — یک‌نواختی فرهنگی بدون عیب نیست. در آن زمان قدرت تصمیم‌گیری در فرهنگ عامه در بین گروهی محدود، معمولاً مردان سفیدپوست و مسن، متمرکز بود. این یک‌نواختی موانع ساختاری را در مسیر خلق هنر برای عموم ایجاد کرد و فناوری‌های مدرن نظیر اینترنت و رسانه‌های اجتماعی راهی برای دور زدن این دروازه‌بانان فراهم آوردند.

تصادفی نیست که بسیاری از مؤسسان هوش مصنوعی تولیدی به شدت بر این ایده تکیه کرده‌اند که محصولات آن‌ها برای توانمندسازی مردم و «دموکراتیک‌سازی» خلق هنر طراحی شده است. این همان وعده‌ای بود که ارائه می‌شود. اما وقتی در برنامه Sora اسکرول می‌کنید و ده‌ها ویدیو را می‌بینید که بر پایهٔ پرامپت‌های مشابهی مثل «ستاره یا حیوانی توسط پلیس به‌دلیل رانندگی مست مشکوک توقیف می‌شود» ساخته شده‌اند، سخت است این پلتفرم را به‌عنوان مکانی ببینیم که کاربران تشویق می‌شوند تا به الگوهای آشنای خود بپردازند، نه اینکه چیزی کاملاً اصیل یا حتی کمی جذاب خلق کنند.

در واقع «محتوای خوب» هوش مصنوعی تولیدی کجا قرار دارد؟

به‌جز سام‌آلتمن‌های جهان که از این محتوا به‌صورت مستقیم سود می‌برند، تشخیص این که این نوع ویدیوها برای چه کسی ساخته شده‌اند و چه جنبهٔ طنزی دارند کار دشواری است. استدلالی می‌شود که این آشوب‌ها برای جذب زومرها و کودکان نسل آلفا است که «فروپاشی مغز» را به‌عنوان بخشی از هویت خود می‌پذیرند. اما اگر شناختی از این افراد مصنوعی نداشته باشید، عنصر طنز این ویدیوها به‌خوبی کار نمی‌کند. بدون این زمینه، نکات خنده‌دار به‌ظاهر بسیار زشت می‌شوند. فِرِد راجرز که با مریلین مونرو شیر می‌زند، اکنون به‌صورت «پیرمردی که به‌سوءاستفاده جنسی می‌پردازد» به‌نظر می‌رسد؛ استیون هاوکینگ هم تبدیل به «مردی با ALS که روی ویلچری می‌نشست» شده است.

گرچه حامیان هوش مصنوعی ادعا می‌کنند که این فناوری می‌تواند هنر معناداری بسازد، برنامه Sora در واقع نمونه‌ای از تکرار فرمولی است که باعث می‌شود این نوع ویدیوها به‌راحتی به‌عنوان «آشغال» رد شوند. تمام این محتوا حس می‌کند که صرفاً برای به دست آوردن ویروسی شدن در شبکه‌های اجتماعی تولید شده است، نه برای بیان خلاقیت انسانی. این کلیپ‌ها ممکن است بازدیدهای چشمگیری کسب کنند، اما «افزایش عدد» معیاری قابل‌اعتماد برای ارزیابی دوام واقعی آن‌ها نیست.

ادعای اینکه ویدیوهای هوش مصنوعی دربارهٔ جفری اپستین که به‌عنوان متجاوز از دادگاه بیرون می‌آیند، «آینده سرگرمی» است یا نشان‌دهنده سلیقهٔ جوانان در حوزهٔ رسانه‌هاست، توهینی خشن به هوش آن‌هاست. این ایده نشان می‌دهد که مردم نمی‌توانند یا نمی‌خواهند کیفیت را ارزیابی کنند یا توجه خود را به‌عنوان چیزی می‌بینند که باید به‌دست‌آورد. ما دائماً به‌این‌جا گفته می‌شود که این فناوری هر روز بهتر می‌شود و «محتوای خوب» هوش مصنوعی تولیدی در گوشه‌ای نزدیک است. پس محتواهای خوب کجا هستند؟ چه مقدار میلیارد دلاری دیگر باید به این چرخهٔ هیاهوی هوش مصنوعی تزریق شود تا چیزی تولید شود که فراتر از لحظهٔ فعلی ارزش تفکر یا یادآوری داشته باشد؟

تمام این موارد شبیه یک روند پر زراق‌وبرق به‌نظر می‌رند که هدفش قانع کردن افراد است که هوش مصنوعی تولیدی ارزش هیجان‌زایی دارد. نوآوری‌های این ویدیوها به‌سرعت پیر می‌شوند چون تعداد آن‌ها بسیار زیاد است. تا به‌حال تنها وعده‌ای که هوش مصنوعی انجام داده، توانایی مقیاس‌پذیری آن بوده است. اما این بدان معناست که ما به‌سرعت خسته می‌شویم چون به‌طور مداوم با آن مواجه هستیم. و وقتی یک مد جدید و درخشان در هوش مصنوعی برای افراد ظاهر می‌شود، تصور این‌که همه این لحظهٔ «آشغال» را فراموش می‌کنند آسان می‌شود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا